جک

فقط ورود افراد شاد مجاز است

یه روز مامور سرشماری تو آبادان رفت در یه خونه در زدیه بچه با یه عینک ریبن به چشمش اومد دم در. یارو گفت من اومدم برای سرشماری. بچه گفت: کا سرشماری چیه. یارو گفت بچه جان برو به بزرگترت بگو بیاد. بچه رفت تو یکی دیگه اومد. اونم نمیدونست رفت یکی دیگه اومد. خلاصه یارو شاکی شد گفت: بابا بگو همه بیان دم در تا کار تموم شه. گفت نمیشهیارو گفت چرا؟
آبادانیه گفت: کا بجون هیچ راهی نداره. یارو گفت آخه چرا. گفت:‌کا ،

متاسفانه ما یه ریبن بیشتر نداریم

.

.

.

آبادانیه میره تهرون سوار اتوبوس میشه ، به راننده بلیط میده. راننده میگه آقا این بلیط ماله آبادانه ! آبادانیه میگه : کوکا چیشتو خوب باز کن ! روش نوشته آبادان و حومه!.

.

.

آرنولد میره آبادان، همون شب اول آبادانیه تو خیابون بهش گیر میده که:
ولک تورو جون بوات.. تو رو جون ننت، فردا ما رو تو خیابون دیدی بهم سلام
کن! خلاصه اونقدر میگه  تا آخر آرنولد قبول میکنه. فرداش آبادانیه داشته
با دو سه تا از رفیقاش تو خیابون چرخ میزده، یهو ارنولد میاد میگه: سلام
عبود! آبادانیه میگه: اَاه‌ه‌... باز این سیریش اومد

.

.

. 

آبادانیه میره تو یه کتابفروشی …. میگه : وولک پوستر مو رو داری ؟ ……….. کتابفروش میگه : نه …….. آبادانیه می گه : وی ی ی تو هم تموم کردی ؟!!!
 
.
.
.
 

.  چهارتا آبادانی می خواستند از مرز خارج بشن, تصمیم می گیرند پوست گوسفند بپوشند و قاطی گوسفندها با گله حرکت کنند. درست در لحظه ای که می خواستند از مرز خارج بشن, نیروهای انتظامی فریاد می زنند: آهای اون چهارتا آبادانی بیان بیرون از گله. آنها با تعجب خارج میشن و می‌پرسند شما از کجا فهمیدین که ما آبادانی هستیم؟ مامورا می‌گن: از اونجایی که گوسفندها عینک ری بن نمی‌زنند. 

.

.

.

یه تهرانیه و آبادانیه رو داشتن اعدام میگردن تهرانیه مثل بید میلرزید… آبادانیه با خونسردیه تمام نگاهی کرد به تهرانیه و گفت: کا مگه بار اولته!!؟

 

 

 

و احوالات مردم در آبادان:

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 9 مرداد 1393برچسب:,ساعت 19:24 توسط IRMA |